planeدیکشنری انگلیسی به فارسیسطح، هواپیما، صفحه، پرواز، سطح تراز، جهش شبیه پرواز، رنده کردن، با رنده صاف کردن، صاف کردن، مسطح، مستوی، صاف، هموار
levelدیکشنری انگلیسی به فارسیسطح، میزان، تراز، سویه، هم تراز، سطح برابر، هدف گیری، الت ترازگیری، یک دست، ترازسازی، تراز کردن، مسطح کردن یاشدن، نشانه گرفتن، مسطح کردن، هموار، مسطح، مساوی، هم