intercommunicatedدیکشنری انگلیسی به فارسیمصاحبه شده، مرتبط بودن با، مراوده داخلی داشتن، مبادله کردن، امیزش کردن، معاشرت کردن
intercommunicatesدیکشنری انگلیسی به فارسیتعامل می کند، مرتبط بودن با، مراوده داخلی داشتن، مبادله کردن، امیزش کردن، معاشرت کردن