مردهدیکشنری فارسی به انگلیسیasleep, dead, deceased, defunct, departed, drab, extinct, fallen, gone, lifeless, stark
paradeدیکشنری انگلیسی به فارسیرژه، نمایش، تظاهرات، جلوه، سان، میدان رژه، خود نمایی، جولان، نمایش با شکوه، عملیات دسته جمعی، اجتماع مردم، رژه رفتن
paradesدیکشنری انگلیسی به فارسینمایش ها، رژه، نمایش، تظاهرات، جلوه، سان، میدان رژه، خود نمایی، جولان، نمایش با شکوه، عملیات دسته جمعی، اجتماع مردم، رژه رفتن