مردمدیکشنری فارسی به انگلیسیanthropo-, commonwealth, country, crowd, folk, humankind, people, populace, population, public, they
impsدیکشنری انگلیسی به فارسیimps، بچه شریر و شیطان، وصله، جنی، مرد جوان، قلمه زدن، پیوند زدن، افزودن، تکه دادن، مجهز کردن، ازار دادن، طولانی کردن