ماتدیکشنری فارسی به انگلیسیabsent, abstracted, blur, blurry, dull, flat, matte, opaque, open-mouthed, pale , translucent
pasturesدیکشنری انگلیسی به فارسیمراتع، علفزار، چرا گاه، گیاه و علق قصیل، چریدن، چراندن، چرانیدن، چریدن در، تغذیه کردن