31 مدخل
awful, grisly, hair-raising, horrible, morbid, terrible
morbidly
eclipse
annular eclipse
علت از دست داده
گم شدن
از دست دادن
کم شده، از دست رفته، گم شده، مفقود، منحرف، زیان دیده، شکست خورده گمراه
از دست رفته و پیدا شده است، دفتر اشیاء پیدا شده
مخوف، شنیع، زشت، ترسناک، سهمگین، زننده، وقیح، مهیب، عنیف
مخوف
مخوف، رد کردن، اعتراض کردن، تکذیب کردن، مورد اعتراض قرار دادن
مخوف، دست پاچه کردن، مبهوت کردن، سراسیمه کردن، مشوش کردن