معنی مجوز | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

مجوز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

justification, pass, permit, warrant

جست‌وجوی مشابه

بی مجوز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

groundless

دارای مجوز قانونی کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

justify

برداشتن بدون مجوز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

appropriation

حمله بدون مجوز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

aggression

غایب بدون مجوز (ارتش)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

absent without leave

جست‌وجوی متن

consignification

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مجوز

licenseless

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مجوز

repermission

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مجوز

licencer

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مجوز

mandating

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مجوز