fructifyingدیکشنری انگلیسی به فارسیfructifying، مثمر شدن، بارور ساختن، میوه دادن، میوه دار کردن، برومند کردن
fructifyدیکشنری انگلیسی به فارسیfructify، مثمر شدن، بارور ساختن، میوه دادن، میوه دار کردن، برومند کردن
fructifiedدیکشنری انگلیسی به فارسیپوسیدگی، مثمر شدن، بارور ساختن، میوه دادن، میوه دار کردن، برومند کردن
fructifiesدیکشنری انگلیسی به فارسیfructifies، مثمر شدن، بارور ساختن، میوه دادن، میوه دار کردن، برومند کردن