proctorدیکشنری انگلیسی به فارسیپروکتور، ناظر، متولی، وکیل قانونی، بازرس دانشجویان، نایب، نظارت کردن، بازرسی کردن
proctorsدیکشنری انگلیسی به فارسیپروکرات ها، ناظر، متولی، وکیل قانونی، بازرس دانشجویان، نایب، نظارت کردن، بازرسی کردن