متمرددیکشنری فارسی به انگلیسیcontumacious, disobedient, insubordinate, lawless, mutineer, outlaw, rebel, recalcitrant
hatesدیکشنری انگلیسی به فارسیمتنفرم، نفرت، تنفر، دشمنی، ستیز، اکراه، غل، نفرت داشتن از، تنفر داشتن از، بیزار بودن، کینه ورزیدن، عداوت کردن، مشمئز شدن