distinguishesدیکشنری انگلیسی به فارسیمتمایز می شود، تمیز دادن، تشخیص دادن، مشخص کردن، وجه تمایز قائل شدن، تمبز دادن، دیفرانسیل گرفتن، مشهور کردن، فرو نشاندن، دیدن
leaveدیکشنری انگلیسی به فارسیترک کردن، مرخصی، اجازه، اذن، رخصت، گذاشتن، رها کردن، رفتن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، باقی گذاردن، ول کردن، دست کشیدن از، عازم شدن، برگ دادن، متارکه کردن، شدن