180 مدخل
acute, crying, desperate, guts, imperious, pushy, urgent
urgency
marmalade
serpentine, snakelike
eel
moray(e
ناپایدار، مبرم، ناشی، بیرون اینده، براینده، اثرات ناشیه
فوری، ضروری، مبرم، مصرانه، اصرار کننده، فشاراور
گریان، خروش، مبرم، جار زننده، اشکار، خروشان
فشار دادن، فشار، مبرم، عاجل، فشاری، فشاراور، مصر
جذاب، سمج، مبرم، مصدع، عاجز کننده، سماجتامیز، مزاحم، مصر