مبادلهدیکشنری فارسی به انگلیسیchange, communication, exchange, interchange, intercourse, passage, trade, trade-off
refrigeratorsدیکشنری انگلیسی به فارسییخچال ها، یخچال، سردخانه، یخچال برقی، دستگاه مبرد، سرد خانه اشپز خانه