معنی ماموریت | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

ماموریت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

assignment, commission, duty, errand, expedition, mission

جست‌وجوی مشابه

ماموریت اعطا شده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

commission

ماموریت دادن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

authorize

ماموریت دادن برای اقامت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

station

ماموریت دادن به

دیکشنری فارسی به انگلیسی

commission

ماموریت فرستادگان

دیکشنری فارسی به انگلیسی

mission

جست‌وجوی متن

mandats

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ماموریت

missionizer

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ماموریت

missourianism

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مأموریت

marinership

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ماموریت

mespot

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ماموریت