logدیکشنری انگلیسی به فارسیوارد شوید، لگاریتم، کنده، کارنامه، سرعت سنجکشتی، صورت عملیات، سفرنامهکشتی، گزارش سفرنامه کشتی، گزارش سفر هواپیما، قطعهای از درخت که اره نشده، ثبت کردن وقایع، کن
heritageدیکشنری انگلیسی به فارسیمیراث، ارثیه، ماترک، بخش، مال موروثی، میرای، اری، ترکه غیر منقول، مرده ریگ، سهم موروثی
inheritingدیکشنری انگلیسی به فارسیبه ارث بردن، به میرای بردن، واری شدن، از دیگری گرفتن، مالک شدن، جانشین شدن
inheritدیکشنری انگلیسی به فارسیبه ارث می برند، به میرای بردن، واری شدن، از دیگری گرفتن، مالک شدن، جانشین شدن
inheritsدیکشنری انگلیسی به فارسیبه ارث می برد، به میرای بردن، واری شدن، از دیگری گرفتن، مالک شدن، جانشین شدن