لیزدیکشنری فارسی به انگلیسیfatty, greasy, lubricious, oily, slick, slider, slippery, slithery, unctuous
slippedدیکشنری انگلیسی به فارسیلیز خورد، لیز خوردن، لغزیدن، گریختن، اشتباه کردن، از قلم انداختن، سریدن