لیاقتدیکشنری فارسی به انگلیسیability, ably _, caliber, capability, capacity, competence, desert, efficiency, makings, qualification
meritدیکشنری انگلیسی به فارسیشایستگی، لیاقت، استحقاق، خدمت، سزاواری، سزاوار بودن، شایسته بودن، استحقاق داشتن
autarkyدیکشنری انگلیسی به فارسیautarky، کفایت، لیاقت، استبداد، حکومت استبدادی، حاکم مطلق، جبار مطلق، خودبسندگی
autarkiesدیکشنری انگلیسی به فارسیautarkits، کفایت، لیاقت، استبداد، حکومت استبدادی، حاکم مطلق، جبار مطلق، خودبسندگی