66 مدخل
blot
spotty, sputter, stork
bedaub, fleck, lag, sputter, plod
sputter
stainless
لکه دار شدن، سیاه شدن، لک کردن
تار شدن، محو کردن، لک کردن، تیره کردن
تار شدن، تیرگی، لکه، منظره مه الود، محو کردن، لک کردن، تیره کردن
لکه دار، سیاه شدن، لک کردن
بلوط، لکه، لک، بد نامی، لکه دار کردن یا شدن