معنی لمس کردن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

لمس کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

dab, feel, palpate, touch

جست‌وجوی مشابه

لمس کردن به طور سطحی و ملایم

دیکشنری فارسی به انگلیسی

brush

با انگشت لمس کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

finger

دست (روش لمس کردن یا دست زدن یا نواختن ساز)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

touch

روش (روش لمس کردن یا دست زدن یا نواختن ساز)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

touch

لوس کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

cosset, overindulgence, pamper, spoil, wet-nurse

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

gas meter

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کنتور گاز

gas oven

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فر گاز

gas heat

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حرارت گاز

GPS

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جیپیاس

Glis glis

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گلیس گلیس

جست‌وجوی متن

touchmark

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لمس کردن

touchedness

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لمس کردن

touch up

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لمس کردن

touch on

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لمس کردن

touchingly

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لمس کردن