معنی لقا | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

لقاح

دیکشنری فارسی به انگلیسی

conception, fecundation

لقاح پذیری

دیکشنری فارسی به انگلیسی

fertility

لقاح شده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

fertile

لقاح کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

fecundate

لقاندن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

jiggle, swag, wag, wobble, worry

جست‌وجوی متن

inscenation

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لقاح

cross-fertilization

دیکشنری انگلیسی به فارسی

متقابل لقاح، لقاح دو سلول جنسی متفاوت، لقاح متقابل

fertilization membrane

دیکشنری انگلیسی به فارسی

غشای لقاح

impregnations

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اشباع، لقاح، ابستن سازی

superfecundation

دیکشنری انگلیسی به فارسی

superfecundation، لقاح دو یا چند تخم در یک تخم ریزی