لغزشدیکشنری فارسی به انگلیسیblame, coast, erroneous, error, fallacy, gaffe, inaccuracy, inexactitude, lapse, mistake, skid, slide, slip, slippage, stumble
trillدیکشنری انگلیسی به فارسیتلخ، حرف عله، لرزش صدا، جاری شدن، روان شدن، چهچه زدن، با تحریر خواندن، چرخیدن، پیچانیدن، لرزیدن
trillsدیکشنری انگلیسی به فارسیتله ها، حرف عله، لرزش صدا، جاری شدن، روان شدن، چهچه زدن، با تحریر خواندن، چرخیدن، پیچانیدن، لرزیدن