معنی لعنتی | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

لعنتی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

accursed, blasted, confounded, damnable, darned, deuced

جست‌وجوی مشابه

لعنتی (حرف ندا به نشان آزردگی یا خشم و غیره)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

damn

لعنتی (خودمانی - ناپسند)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

frigging, fucking

لعنتی (خودمانی - ناخوشایند)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bloody

لعنتی (زننده)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

goddamned

لعنتی (عامیانه)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

darn, cotton-picking

جست‌وجوی متن

somerseted

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لعنتی

howkit

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لعنتی

landlubberish

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لعنتی

landlubberly

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لعنتی

slightish

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لعنتی