gigglingدیکشنری انگلیسی به فارسیگیج کردن، خندیدن، با خنده اظهار داشتن، ول خندیدن، خنده کردن، با نفس بریده بریده سخن گفتن
gaggingدیکشنری انگلیسی به فارسیعقب نشینی، محدود کردن، دهان بند بستن، پوزهبند بستن، مانع فراهم کردن برای