innateدیکشنری انگلیسی به فارسیذاتی، درونی، فطری، غریزی، طبیعی، جبلی، مادرزاد، لاینفک، درون زاد، اصلی، داخلی، چسبنده
essentialدیکشنری انگلیسی به فارسیضروری است، ضروری، اساسی، اصلی، ذاتی، واجب، لاینفک، عمده، واقعی، بسیار لازم، عارضی، فرض، اساسی ذاتی، جبلی