tunدیکشنری انگلیسی به فارسیتن، قدح، خمره، بشکه بزرگ، بقدر یک بشکه، لوله بخاری، لیوان، ادم یا چیز بشکه مانند، در بشکه ریختن
tunsدیکشنری انگلیسی به فارسیتونس، قدح، خمره، بشکه بزرگ، بقدر یک بشکه، لوله بخاری، لیوان، ادم یا چیز بشکه مانند، در بشکه ریختن
brushدیکشنری انگلیسی به فارسیقلم مو، لیف، ماهوت پاک کن، پاک کن، ملامت، خس، علف هرزه، بروس لوله، کفش پاک کن و مانند ان، مسواک زدن، لیف زدن، نقاشی کردن، ماهوت پاک کن زدن، قلم مو زدن، تند گذشت
brushesدیکشنری انگلیسی به فارسیبرس، قلم مو، لیف، ماهوت پاک کن، پاک کن، ملامت، خس، علف هرزه، بروس لوله، کفش پاک کن و مانند ان، مسواک زدن، لیف زدن، نقاشی کردن، ماهوت پاک کن زدن، قلم مو زدن، تند