labyrinthsدیکشنری انگلیسی به فارسیدخمه پرپیچ و خم، لابیرنت، ماز، پلکان مارپیچ، پیچیدگی، شکنج، چیز بغرنج
labyrinthدیکشنری انگلیسی به فارسیدخمه پرپیچ و خم، لابیرنت، ماز، پلکان مارپیچ، پیچیدگی، شکنج، چیز بغرنج
glowingدیکشنری انگلیسی به فارسیدرخشان، تابیدن، تاب امدن، قرمز شدن، مشتعلبودن، نگاه سوزان کردن، بر افروختن، در تب و تاب بودن