bubbledدیکشنری انگلیسی به فارسیحباب، جوشیدن، گفتن، قلقل زدن، حباب براوردن، خروشیدن، جوشاندن، بیان کردن، فوران کردن
bubbleدیکشنری انگلیسی به فارسیحباب، ابسوار، اندیشه پوچ، جوشیدن، گفتن، قلقل زدن، حباب براوردن، خروشیدن، جوشاندن، بیان کردن، فوران کردن
burbleدیکشنری انگلیسی به فارسیقرمز شدن، صدای قل قل، قل قل، جوش، بی نظمی، جوش صورت، اشکال، پراکنده گویی، درهم و برهم سخن گفتن
burblesدیکشنری انگلیسی به فارسیburbles، صدای قل قل، قل قل، جوش، بی نظمی، جوش صورت، اشکال، پراکنده گویی، درهم و برهم سخن گفتن