incrustدیکشنری انگلیسی به فارسیمحبت، دارای پوشش سخت کردن، قشر تشکیل دادن، بر روی، با قشر و پوست پوشاندن
incrustedدیکشنری انگلیسی به فارسیدستبند، دارای پوشش سخت کردن، قشر تشکیل دادن، بر روی، با قشر و پوست پوشاندن
incrustingدیکشنری انگلیسی به فارسیمحکوم کردن، دارای پوشش سخت کردن، قشر تشکیل دادن، بر روی، با قشر و پوست پوشاندن
incrustsدیکشنری انگلیسی به فارسیسرفه، دارای پوشش سخت کردن، قشر تشکیل دادن، بر روی، با قشر و پوست پوشاندن
lighterageدیکشنری انگلیسی به فارسیچراغ قوه، حمل و نقل کالا، قایق باری، دوبه، هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی