قوتدیکشنری فارسی به انگلیسیaliment, diet, fare, food, nourishment, nurture, nutriment, nutrition, potency, power, strength
canterدیکشنری انگلیسی به فارسیقوطی، چهار نعل، گامی شبیه چهارنعل، گردش، مزور، سلانه سلانه راه رفتن، سوار شدن، سواری کردن