قوارهدیکشنری فارسی به انگلیسیconfiguration, conformation, form, length, parcel, patch, piece, shape, swath, template
shapesدیکشنری انگلیسی به فارسیشکل ها، شکل، صورت، سبک، اندام، ریخت، قواره، طرز، تجسم، شکل دادن، شکل دادن به، سرشتن