110 مدخل
family, kindred, kinfolk, people, relation, relative
kin
consistency, dependence, order, system
bind
fore
خانواده، قوم و خویش، خویشاوند، خویش و قوم، خویشی
انسانی، قوم و خویشی، خویشی صلبی
خانواده، خویش و قوم، خویشاوند، خویش، وابستگی، عشیره، قوم و خویشی
مسیحیت، قوم و خویشی، خویشی صلبی
خویشاوندی، نسبت، قوم و خویشی، خویشی، بستگی