قوارهدیکشنری فارسی به انگلیسیconfiguration, conformation, form, length, parcel, patch, piece, shape, swath, template
shortدیکشنری انگلیسی به فارسیکوتاه، خلاصه، اتصالی پیدا کردن، مختصر، کمتر، کوچک، قاصر، موجز، کسردار، غیر کافی، بی مقدمه
shapesدیکشنری انگلیسی به فارسیشکل ها، شکل، صورت، سبک، اندام، ریخت، قواره، طرز، تجسم، شکل دادن، شکل دادن به، سرشتن