280 مدخل
generally, logically
menses, menstrual, menstruation
period
formula, imperative, norm, prescript, principle, rule
menstruate
reuel
دوباره متحد شد
رباب ها، ریوند چینی، رنگ لیمویی
rhumbaing
روب
ضرب و شتم، قمع
ریشه کن کردن، قلع و قمع
تکه تکه کردن، قلع و قمع
سرکوب، فرونشانی، توقیف، محو، جلو گیری، قمع، موقوف سازی