propagatesدیکشنری انگلیسی به فارسیپخش می شود، قلمه زدن، پخش شدن، زیاد کردن، پخش کردن، گستردن، تکثیر کردن، رواج دادن، پروردن، انتشار دادن، منتشر کردن
propagatingدیکشنری انگلیسی به فارسیترویج، قلمه زدن، پخش شدن، زیاد کردن، پخش کردن، گستردن، تکثیر کردن، رواج دادن، پروردن، انتشار دادن، منتشر کردن
propagatedدیکشنری انگلیسی به فارسیپخش شد، قلمه زدن، پخش شدن، زیاد کردن، پخش کردن، گستردن، تکثیر کردن، رواج دادن، پروردن، انتشار دادن، منتشر کردن
propagateدیکشنری انگلیسی به فارسیرواج دادن، قلمه زدن، پخش شدن، زیاد کردن، پخش کردن، گستردن، تکثیر کردن، پروردن، انتشار دادن، منتشر کردن
crossedدیکشنری انگلیسی به فارسیعبور کرد، گذشتن، عبور کردن، قطع کردن، تقاطع کردن، قلم کشیدن بروی، روبرو شدن، دورگه کردن، تلاقی کردن، پیوند زدن، کج خلقی کردن