معنی قطع کردن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

قطع کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

chop, cut, interject, lop, poll, section, sever, throw

جست‌وجوی مشابه

قطع کردن از برق

دیکشنری فارسی به انگلیسی

disconnect

قطع کردن اندیشه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

interrupt

قطع کردن با تیشه به طور ناصاف

دیکشنری فارسی به انگلیسی

hack

قطع کردن با زدن ضربه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

hew

قطع کردن تفکر کسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

disturb

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

Rau-Sed

دیکشنری انگلیسی به فارسی

رئو سد

RU 486

دیکشنری انگلیسی به فارسی

RU 486

Ru

دیکشنری انگلیسی به فارسی

Ru

جست‌وجوی متن

unturning

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قطع کردن

untwitching

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قطع کردن

unbuttonment

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قطع کردن

abacination

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قطع کردن

discontinuances

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قطع کردن