قطعهدیکشنری فارسی به انگلیسیcatch, chunk, compartment, excerpt, fragment, length, link, nip, nugget, part, patch, piece, scrap, section, slab, slice, snatch, stretch, swath, tract, wedge
lumpsدیکشنری انگلیسی به فارسیتوده ها، توده، غده، کلوخه، تکه، درشت، قلنبه، گره، ادم تنه لش، مقدار زیاد، قطعه، قلنبه کردن، توده کردن، بزرگ شدن