قراضهدیکشنری فارسی به انگلیسیbeaten, decrepit, dilapidated, disreputable, old, ramshackle, rattletrap, shabby, superannuated
scrapدیکشنری انگلیسی به فارسیقراضه، تکه، اوراق، ته مانده، پاره، ماشین الات اوراق، اشغال، جنگ، نزاع، دور انداختن، اوراق کردن
scrapsدیکشنری انگلیسی به فارسیقطعه قطعه، قراضه، تکه، اوراق، ته مانده، پاره، ماشین الات اوراق، اشغال، جنگ، نزاع، دور انداختن، اوراق کردن