rollsدیکشنری انگلیسی به فارسیرول، نورد، گردش، فهرست، لوله، چرخش، غلتک، طومار، توپ، صورت، نان ساندویچی، غل، تمایل، ثبت، چیز پیچیده، فرد، غلتیدن، غلت خوردن، پیچیدن، غلتاندن، غلت دادن، غل دادن
thesaurusesدیکشنری انگلیسی به فارسیاصطلاحنامه ها، گنجینه، فرهنگ جامع، قاموس، خزانه، انبار، مجموعه اطلاعات