preemptedدیکشنری انگلیسی به فارسیپیشاپیش، باحق شفعه خریدن، به انحصار دراوردن، حق تقدم پیدا کردن، قبضه کردن
pre-emptدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش فرض، باحق شفعه خریدن، به انحصار دراوردن، حق تقدم پیدا کردن، قبضه کردن
preemptsدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش می آید، باحق شفعه خریدن، به انحصار دراوردن، حق تقدم پیدا کردن، قبضه کردن
preemptingدیکشنری انگلیسی به فارسیپیشاپیش، باحق شفعه خریدن، به انحصار دراوردن، حق تقدم پیدا کردن، قبضه کردن
handleدیکشنری انگلیسی به فارسیرسیدگی، دسته، لمس، وسیله، قبضه، قبضه شمشیر، احساس با دست، فرصت، بکار بردن، دست زدن به، رفتار کردن، استعمال کردن، دسته گذاشتن