22 مدخل
gravedigger
ab-
fall
dismiss, oust
expel
deprive, displace
گارد جیگر، قبرکن
جادوگران، مقنی، گورکن، قبرکن، کارگر درون معدن
جادوگر، مقنی، گورکن، قبرکن، کارگر درون معدن
exhumes، از خاک در اوردن، نبش قبرکردن
exhume، از خاک در اوردن، نبش قبرکردن