hidingدیکشنری انگلیسی به فارسیقایم شدن، مخفی کردن، پنهان کردن، نهفتن، پنهان شدن، مخفی نگاه داشتن، پوشیدن، پوست کندن، ابشتن، خود را پنهان ساختن
surrogatesدیکشنری انگلیسی به فارسیجایگزینی، جانشین، قائم مقام، عوض، جانشین شدن، قائم مقام شدن، وکیل شدن