معنی قال | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی مشابه

قال کردن به منظور جدا کردن ناخالصی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

smelt

قال گذاری

دیکشنری فارسی به انگلیسی

desertion

قال گذاشتن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

abandon, desert, fail

قال و قیل

دیکشنری فارسی به انگلیسی

brouhaha, pother

قال و قیل (عامیانه)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

rumpus

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

Rh antibody

دیکشنری انگلیسی به فارسی

Rh آنتی بادی

Rh-positive blood type

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نوع خون Rh مثبت

Rh

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خام

Rh factor

دیکشنری انگلیسی به فارسی

عامل Rh

rh-positive

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مثبت Rh

جست‌وجوی متن

moldiness

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قالب گیری

kilting

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قالیچه، بالا زدن، بکمر زدن

formalizer

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قالب ساز

formicate

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قالب بندی

molded

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قالب شده، کپک زدن، سرشتن، کپرک زدن، با قالب بشکل دراوردن