4505 مدخل
exploitable
operational
able _, fit, open, worth
subject, susceptible
irrigable
unfailing
قابل بهره برداری است
کلاه قرمزی، دقیق گام، بهمه جور قدم تربیت شده، قابل، حسابی
قابل تنظیم نیست
قابل انعطاف
قابل فهم بودن