thankدیکشنری انگلیسی به فارسیممنون، تشکر، سپاس، سپاسگزاری، تقدیر، اظهار تشکر، تشکر کردن، سپاسگزاری کردن، تقدیر کردن
frayدیکشنری انگلیسی به فارسیکثیف، نزاع، وحشت، نبرد، غوغا، ترس، فرسوده شدن، جنگ کردن، ترساندن، هراسانیدن، ساییدن، فاقدنیرو کردن
fraysدیکشنری انگلیسی به فارسیفریز، نزاع، وحشت، نبرد، غوغا، ترس، فرسوده شدن، جنگ کردن، ترساندن، هراسانیدن، ساییدن، فاقدنیرو کردن