flounceدیکشنری انگلیسی به فارسیفلاون، حرکت تند و ناگهانی، جست و خیرز، جولان، چین دار کردن حاشیه لباس، پرت کردن، تقلا کردن
flouncesدیکشنری انگلیسی به فارسیفلون ها، حرکت تند و ناگهانی، جست و خیرز، جولان، چین دار کردن حاشیه لباس، پرت کردن، تقلا کردن
flipflopدیکشنری انگلیسی به فارسیفلیپ فلاپ، حرکت تند پرنده و هواپیما، چرخ فلک، الاکلنگ، با صدای چلپ چلوپ
flip-flopدیکشنری انگلیسی به فارسیفلیپ فلاپ، حرکت تند پرنده و هواپیما، چرخ فلک، الاکلنگ، با صدای چلپ چلوپ
flushesدیکشنری انگلیسی به فارسیفلاش، تراز، خیط و پیت کردن، سرخ شدن، بطور ناگهانی غضبناک شدن، بهیجان امدن، چهره گلگون کردن، قرمز کردن، ابریزمستراح را باز کردن، اب را با فشار ریختن