معنی فسخ | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

فسخ

دیکشنری فارسی به انگلیسی

abolition, dissolution, revocation

جست‌وجوی مشابه

فسخ شدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

dissolve

فسخ شدنی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

revocable

فسخ کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

abolish, abrogate, cancel, dissolve, lift, revoke

فسخ کردن (حقوق)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

quash

فسخ کردن فرمان

دیکشنری فارسی به انگلیسی

rescind

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

tsoris

دیکشنری انگلیسی به فارسی

tsoris

tsoneca

دیکشنری انگلیسی به فارسی

tsoneca

Tsouic

دیکشنری انگلیسی به فارسی

Tsouic

tsonecan

دیکشنری انگلیسی به فارسی

tsonecan

tsotsi

دیکشنری انگلیسی به فارسی

tsotsi

جست‌وجوی متن

disenfranchisement

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فسخ قرارداد

factionalist

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فسخ کننده

incorruptible

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قابل فسخ نیست، فاسد نشدنی، فاسد نشده، فساد نا پذیر، منحرف نشدنی

countermanding

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ضدانسانی، فسخ کردن، لغو کردن

revocable

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لغو مجاز، قابل فسخ، ابطال پذیر