معنی فریاد و فغان

جست‌وجوی مشابه

barrack

shriek

uproar

crier

clamor

فریاد، داد، جیغ، فغان، فریاد زدن، جیغ زدن، داد زدن، فریاد کردن، مصوت کردن، خروش برآوردن، خروشیدن

فریاد می زند، فریاد، داد، جیغ، فغان، فریاد زدن، جیغ زدن، داد زدن، فریاد کردن، مصوت کردن، خروش برآوردن، خروشیدن

تشویق کردن، فریاد و لله افرین، ترغیب، هلهله کردن، دلخوشی دادن، ترغیب کردن، بر انگیختن

صدای بلند، فریاد، فریاد و نعره، زوزه، داد و بیداد، سر و صدا

رنگ و گریه، تعقیب قاتل، داد و فریاد وقیل وقال