فروکش کردندیکشنری فارسی به انگلیسیabate, bate, calm, die, ease, sink, lag, lull, recede, relent, subside
marketدیکشنری انگلیسی به فارسیبازار، مرکز تجارت، محل داد وستد، به بازار عرضه کردن، فروختن، در بازار داد و ستد کردن، در معرض فروش قرار دادن
marketsدیکشنری انگلیسی به فارسیبازارها، بازار، مرکز تجارت، محل داد وستد، به بازار عرضه کردن، فروختن، در بازار داد و ستد کردن، در معرض فروش قرار دادن