معنی فرتوتی | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی دقیق

فرتوتی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

declension, decrepitude, dotage, second childhood, senility

جست‌وجوی مشابه

فرتوت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

decrepit, dotard, obsolete, old, senile, crone

فرتوت (عامیانه)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

dotty

فرتوت بودن در اثر پیری

دیکشنری فارسی به انگلیسی

dote

فرتوت شدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

obsolesce

فرتوری

دیکشنری فارسی به انگلیسی

figurative, photographic, pictorial, pictorially, video

جست‌وجوی متن

phototheodolite

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فوتوتیدولیت

phototypist

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فتوتیپیست

Giovanni Maria Mastai-Ferretti

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جیووانی ماریا مستان-فرتتی

Giovanni Mastai-Ferretti

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جیووانی مستان-فرتتی

decrepit

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فراموشی، ضعیف و ناتوان، سالخورده و فرتوت، خیلی پیر