معنی فراگرفتن | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

absorb, circumscribe, devour, engulf, ingestion, pervade, receive, stalk, swamp

embrace, enclose, infest, invest, involve, learn, overrun, overwhelm, pocket, wash, whelm

cover

envelop

wrap, wreathe

mispronounce

settle

غافلگیر شد، تاخت و تاز کردن، تاراج کردن، سرتاسر محلی را فراگرفتن

سرازیر شدن، تاخت و تاز کردن، تاراج کردن، سرتاسر محلی را فراگرفتن

سرریز، تجاوز، تجاسر، اب لبریز شده، تاخت و تاز کردن، تاراج کردن، سرتاسر محلی را فراگرفتن

فرا گرفتن، یاد گرفتن، دانستن، خواندن، اموختن، اگاهی یافتن، خبر گرفتن

بازرسی، فرا گرفتن، دور گرفتن، احاطه کردن